وقتی میگوییم کنفرانس قبل و بعد بازی به عنوان یک ابزار مهم در اختیار مربی است تا در جهت پیشبرد اهدافش از آنها استفاده کند، وقتی میگوییم مربیان ما هنوز آنقدر حرفهای نیستند، بهترین مثال برای این ادعا دقت به رفتارهای خوزه مورایس سرمربی سپاهان است.
مربیان ما در کنفرانس قبل بازی هیچ حرفی برای گفتن ندارند. اطلاعات رسانهها را تکرار میکنند، اینکه غایب دارند یا نه و شرایط زمین و رقبا چگونه است. در کنفرانس بعد بازی هم تنها به شرح ماجرا میپردازند، چیزی که همه مردم دیدهاند را هم گاه برعکس میگویند. اگر مربی ایرانی پیروز شده باشد، از تیم حریف تعریف میکند تا ارزش کار خود را بالا ببرد و اگر ببازند که زمین و زمان مقصرند جز خود آنها! اما خوزه مورایس حرفهای با بهترین ادبیات از این دو امکان استفاده میکند. مربیان ما اگر بخواهند به رقیبی بتازند، تبدیل به دعوای کلامی و بیاخلاقی میشود و سر و کارشان با کمیته انضباطی و اخلاق است. آنها همانطور که روند بازی را نادیده میگیرند، حقایق مربوط به رقیب را هم زیر پا میگذارند. نمونه واضح، درگیری کلامی مربیان دو قطب بزرگ فوتبال ماست که کاپیتان تیم ملی را بیخودی و کاپیتان خود در تیم ملی را اضافی معرفی میکنند!
نگاه کنید به مورایس که در این دو فصل کنایههای او به پرسپولیس و فوتبال ما می تواند در دانشگاهها تدریس شود. نیازی به کنکاش در مصاحبههای قدیمی نیست، کافی است به همین مصاحبه آخر او بعد از الکلاسیکو دقت کنید؛ سرمربی سپاهان پس از پیروزی تیمش برابر پرسپولیس با کنایه به دعوت هفت بازیکن از سپاهان به تیم ملی گفت: «خوشحالم اگر بازیکنان ما خوشحال باشند. ولی ما تیم اول نیستیم و تیم پنجم هستیم. آیا از تیم اول هم همین تعداد بازیکن دعوت شده است؟» مورایس همچنین با کنایه به کسر امتیاز از سپاهان و پرسپولیس، گفت: «مشکلاتی که بهخاطر کسر چهار امتیاز از سپاهان ایجاد شد، بازی را برای هر دو تیم حساستر کرد. یک امتیاز هم از پرسپولیس کسر شده بود. سپاهان و پرسپولیس تنها تیمهایی هستند که از آنها امتیاز کسر شده است. فکر میکنم همه چیزِ تیمهای دیگر درست و کامل بود»
مورایس زیرکانه در بخش اول حرفهایش به کلیت فوتبال ما و رفتار مربیان تیم ملی کنایه میزند. از تیم او ۷ نفر به تیم ملی دعوت شدند و کیست که نداند این خبر برای یک مربی باشگاهی بد است، چرا که اسکلت اصلی تیمش را در اختیار نخواهد داشت. اما مورایس چه ظریف این خواسته را در یک بستهبندی شکیل به سمتی دیگر ارائه میکند. او از حق سایر تیمها حرف میزند و اینکه تیم پنجم جدول چرا باید ۷ نماینده در تیم ملی داشته باشد؟ با همین یک جمله هم از حق چهار تیم بالاتر صحبت کرده و هم به شکلی هنرمندانه میگوید که جای تیمش اینجا نیست و به لحاظ فنی سپاهان مشکلی نداشته و از بیرون زمین لطمه خورده است! چه مدرکی بالاتر از دعوت ۷ بازیکن به تیم ملی برای شایستگی یک تیم؟
در بخش دوم صحبتهایش چقدر رندانه هم به پرسپولیس کنایه میزند و هم دل هواداران این تیم را به دست میآورد. او میگوید که تنها از پرسپولیس و سپاهان امتیاز کسب شده – البته به خاطر قانون نقل و انتقالات وگرنه شمس آذر هم با کسر سه امتیاز آغاز کرد – و نتیجه منطقی این جمله این است که سایر تیمها مشکلی نداشتهاند! اما مورایس با هوشمندی کاری میکند تا شما به عنوان مخاطب به این نتیجه برسید. او هنرمندانه دل طرفداران پرسپولیس را هم به دست میآورد که بدون دعوا و خطر تنبیه انضباطی بعدی از منافع این تیم دفاع کرده و مدیریت سازمان لیگ را به چالش کشیده است.
بارها گفتهایم که بازیکن و مربی خارجی تنها برای هدف کوتاه مدت و کسب نتیجه و جام استخدام نمیشوند. در تمام دنیا هدف بلند مدت از جذب بازیکن و مربی خارجی، کمک به پیشرفت فوتبال است. ای کاش از لحظه لحظه رفتار و مدیریت خوزه مورایس الگو بگیریم. کاش مثل همه جای دنیا فدراسیون و سازمان لیگ، مربیان لیگ برتر و لیگ آزادگان را سرکلاسهای دانش افزایی بنشاند و امثال مورایس و خمس برایمان تدریس کنند. کاش خودمان را علامه دهر ندانیم و از هر فرصتی برای یادگیری استفاده کنیم، حتی از رقیب!